نویسنده: رِمون بودُن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان

 

Prediction
پیش‌بینی به مثابه معلوم کردن حالت‌های آینده‌ی یک نظام فیزیکی یا اجتماعی، مسئله‌ی معرفت‌شناختی مهمی است، چون توانایی پیش‌بینی دقیق و مطمئن غالباً معیار نهایی تشخیص علم از سایر انواع فعالیت‌های فکری قلمداد می‌شود.
بدون شک در علوم اجتماعی می‌توان پیش‌بینی‌هایی به عمل آورد و غالباً هم پیش‌بینی‌های درست و موفقی به عمل می‌آید: پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت یا میان مدت درباره‌ی اشتغال، نرخ موالید یا مرگ و میر یا فرصت‌های تحصیلی در اغلب موارد قابل اعتماد است.
روی‌هم‌رفته، علوم اجتماعی با موفقیت توانسته است در صنعت بیمه جایی باز کند. اما تمایز حساس و ضروری پیش‌بینی و پیشگویی در علوم اجتماعی همیشه واضح نیست. در ابتدای قرن بیستم زومبارت پیش‌بینی کرد که جنبش سوسیالیستی نیرومندی در ایالات متحده‌ی امریکا شکل می‌گیرد. در اواسط دهه‌ی 1980، جامعه‌شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی بسیاری عمری طولانی برای رژیم‌های کمونیستی کشورهای اروپای شرقی پیش‌بینی می‌کردند. همان‌طور که آنتونی گیدنز به خوبی نشان داده است (Giddens, 1990)، پیش‌بینی‌های کارل مارکس و ماکس وبر را درباره‌ی جوامع مدرن باید کاملاً نسبی و مشروط تلقی کرد.
در ایام اخیر، دانشمندان علوم اجتماعی آگاهی و اطلاع روزافزونی از دشواری‌های پیش‌بینی در علوم اجتماعی پیدا کرده‌اند. صدق این مدعا از این‌جا معلوم می‌شود که «آینده‌شناسان» دیگر وانمود نمی‌کنند که قادرند تغییرات اجتماعی آینده را به دقت پیش‌بینی کنند، در عوض درباره‌ی مراحل آینده‌ی نظام‌های اجتماعی «نمایش‌نامه‌های» بدیل عقل‌پذیری ارائه می‌کنند. این نگرش و موضع فروتنانه‌تر در قبال امکان پیش‌بینی تا حد زیادی نتیجه‌ی افوق پوزیتیویسم در علوم اجتماعی و رواج یافتن این اندیشه است که واقعیات اجتماعی محصول کنش‌ها، رفتارها و / یا عقاید فردی است. بعضی از نظام‌های تعاملی به اندازه‌ی نظام‌های فیزیکی قابل پیش‌بینی‌اند، ولی بعضی هم اصلاً قابل پیش‌بینی نیستند. به این ترتیب، «بازی‌های همیارانه» با دقت و صحت قابل پیش‌بینی‌اند، در حالی‌که ساختارهای کنش متقابل از نوع «معمای زندانی» کاملاً پیش‌بینی‌ناپذیرند (Boudon, 1986; Boudon and Bourricaud, 1989). از طرف دیگر، پژوهش درباره‌ی تغییر اجتماعی به این دیدگاه انجامیده است که عوامل اتفاقی را نباید نادیده گرفت. علاوه بر این، بسیاری از پیش‌گویی‌ها ذاتاً موجب نقض خود می‌شوند: اگر پیش‌بینی شود که فاجعه‌ی اجتماعی معینی در راه است، احتمالاً اقداماتی برای پیش‌گیری از آن انجام خواهد شد، و از همین رو ممکن است آن فاجعه دیگر رخ ندهد. روی‌هم‌رفته، گرایش قدیمی به تعریف علم براساس قدرت پیش‌بینی را اکنون خام و ناشیانه می‌دانند: هدف علم در وهله‌ی اول کسب معرفت و فهم درباره‌ی جهان است و پیش‌بینی حالت‌های آینده‌ی جهان فقط جزو اهداف فرعی علم است. دانستن این نکته نیز اهمیت دارد که، مثلاً، یک ساختار کنش متقابل معین قابل پیش‌بینی نیست یا روند یک فرایند معین ممکن است تحت تأثیر تصادف‌ها باشد، هرچند که دانستن این نکته پیش‌بینی را غیرممکن می‌سازد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول